نغمه (1380) – ابوالقاسم طالبی
- جدایی محمود از زمین!
نغمه، اگرچه موضوعش «طلاق» است اما فیلمی در تکریم خانواده جانبازان است. ملودرامی بهقاعده و شفاف که با قصهٔ رمانتیکش، توان تبدیلشدن به یک قصه جهانی و فطری را دارد.
محمود (حسین یاری) جانباز جنگ است و بااینکه به همسرش نغمه علاقه زیادی دارد، اما به خاطر بیماریاش و با آگاهی اینکه مدتزمان زیادی زنده نخواهد ماند، به او میگوید که نهایتاً باید از هم جدا شوند تا نغمه با فرد دیگری ازدواج کند و زندگی خوشی داشته باشد. در روزهایی که محمود برای انجام مراحل طلاق به دادسرا میرود، بهطور اتفاقی شیوا را نیز آنجا میبیند و شیوا از او علت مراجعهاش را میپرسد و به راز محمود پی میبرد. شیوا که درباره عشقهای اساطیری تحقیق میکند، در دادسرا دنبال سوژه میگردد. او زمانی که پی میبرد نغمه همسر محمود درواقع استاد او در دانشگاه ادبیات است، رابطهاش با آن دو صمیمیتر میشود. شیوا میگوید تحقیق درباره عشقهای اساطیری پایاننامه اوست و بعد میخواهد به خارج از کشور نزد پدرش برود. وقتی شیوا زندگی محمود و نغمه را از نزدیک میبیند، متوجه علاقه عمیق آنها به یکدیگر میشود. بهتدریج حال محمود بد میشود و شیوا و نغمه میخواهند هر طور شده به او کمک کنند، اما بیمارستان از پذیرش محمود سرباز میزند و نهایتاً محمود تصمیم میگیرد روزهای آخرش را در خانه سپری کند. روزی که نغمه خارج از خانه است، محمود وصیت خود را مینویسد و راهی شمال میشود. نغمه که درمانده شده از شیوا کمک میخواهد و با اتومبیل او به شمال میروند، اما در میانه راه پیاده دنبال محمود میروند. محمود درحالیکه گذشتهاش را به خاطر میآورد در دشتی سبز جان میسپارد و به شهادت میرسد.
وجه بارز و امتیاز ویژه این ملودرام رمانتیک، «انتخاب و آگاهی» است. این زن و شوهر، بهواسطه درک زیادی که از هم دارند، مشکلات را تحمل میکنند، و دست به انتخاب بزرگ میزنند.
خانواده در ملودرام ایرانی، در دهه 70 عمدتاً رو به تباهی و اضمحلال رفته بود اما فیلم «نغمه» دومرتبه حیثیت خانواده ایرانی را در سینما، زنده میکند و کارگردان، تبحر خاصی در بازنمایی یک خانواده ایرانی و سنتی، با تمام جزئیاتش دارد.
محمود اگرچه میخواهد همسرش را طلاق دهد، اما این طلاق نه از سر تنافر و بغض، بلکه از سر محبت است، درواقع محمود نمیخواهد که همسرش بهپای جانبازی او بسوزد و هرگز بچهدار نشود. اما نغمه هم این طلاق را نمیپذیرد و ذاتاً شوهرش را دوست دارد. زیرا هر دو از سر اعتقاد و باور ایمانی، در کنار هم قرارگرفتهاند و تا ابد نیز کنار هم خواهند ماند.
از سویی نکته جالب این طلاق، وجه عرفانی و نمادین آن است، طلاق، به معنای جدایی و متارکه کردن از دنیا، و زهد پیشگی برای نیل به سعادت اخروی.
چنین زن و مرد معتقدی، هم اتفاقاً ما به ازای فراوانی در جامعه مذهبی ایران دارد و درواقع ابوالقاسم طالبی در یک ملودرام آرمانخواه و واقعبین، یک نماینده از انبوهی از خانوادهها را در فیلمش بازنمایی کرده است. و قطعاً مخاطب هم منطق این قصه را درک میکند و میپذیرد، زیرا با فطرت او همگام است و اگر چنین زنوشوهری را هم در جامعه واقعی ندیده باشد، اما این فیلم برایش تکثیر و تولید میکند. ئ این خاصیت تعمیمپذیری سینماست که میتواند صفات نیکو را در ساحت جامعه، شیوع و ترویج دهد. و برخلاف بعضی فیلمسازان روشنفکر که مسائل شخصی مبهم و دغدغههای نامتعارفی را در فیلمهایشان برجسته میکنند و خانواده را زیست دوم و برزخی نشان میدهند، فیلم نغمه و سایر آثار مشابه میتوانند راهی به سمت ملودرام فطری در سینما بردارند.
- حمید شمسالدین خرمی



