🎥 تحلیلی بر فیلم «بعد از رفتن»
✍️حمید خرمی
❇️ گرمای پدر در سینمای شرجی!
آرش (با بازی صابر ابر) به همراه پسرش «فرشاد» در جنوب زندگی میکند. مونا (با بازی سارا بهرامی) همسر آرش چهار سال قبل همسر و بچهاش، که خردسال بوده است، را رها کرده و به ترکیه رفته است. آرش به «فرشاد» گفته است که مادرت مرده است. آرش بااینکه در مکانیکی و موتورسواری نابغه بوده اما وقتی «فرنوش» نامزد قبلیاش را سوار میکند، تصادف کرده و فرنوش از دنیا میرود. همه او را مقصر میدانستند چون آرش راننده ماشین بوده! آرش بعدازاین اتفاقات، معتاد شده، از مادر و پدرش جدا میشود. چهار سال پیش مونا پولهای آرش را به بهانه واردات لوازمآرایشی از ترکیه بالا کشیده است، حالا آرش زندگی در تهران را رها کرده و به جنوب، به کار تعمیر قایق مشغول است. کاوه، برادر مونا به آرش میگوید که مونا برگشته است، آرش هم فارغ از همه تلخیها و شیرینیها، با فرزندش به تهران میرود تا مونا را پیدا کند. مونا خودش را مدام مخفی میکند. پدر آرش «میکائیل» صاحب مکانیکی است، مادرش «نغمه» هم فردی سنتی است، و «آرمان» و «حمید» برادران آرش، همگی کمک میکنند تا آرش به وضعیت عادی خود برگردد و مونا را پیدا کند.
کاوه، مسئول یک سیرک است و اگرچه ابتدا فردی معقول و خیرخواه به نظر میرسد و خود را در چشم آرش، محق و مظلوم نشان میدهد، اما از زبان مونا، که حالا خودش را نشان داده، میشنویم که کاوه تمام آن پولها را بالا کشیده و درواقع مونا بیتقصیر است.
در پایان، وقتی آرش میخواهد به جنوب برگردد، پسرش که فهمیده مادرش برگشته، با پدرش همراهی نمیکند و میخواهد که در تهران بمانند و «میکائیل» پدر آرش هم فرشاد را نزد خود نگه میدارد.
🔸🔸 تحلیل
بعد از رفتن نوعی فیلمِ «ضد مهاجرت» است و پیام مشابه فیلم «بدون قرار قبلی» دارد که سال قبلش محمود بابایی بهعنوان تهیهکننده مؤلف، آن را تولید کرده بود. حال، محمود بابایی با کمک یک کارگردان فیلم اولی سراغ سوژه خانواده و بازگشت به سنتها رفته است. «بعد از رفتن» جایگاه پدر را بسیار ارج مینهد و بااینکه «پدر» با فرزندانش چالش دارد و حتی فرزندان هم نقدهایی به او دارند، اما پدر، فرد منفعل و به بنبست کشیدهای نیست و جایگاه و منزلتش محفوظ است.
نام «آرش» یعنی اینکه هنگام آتش مشکلات، مانند آرش اسطورهای، قوی باش و در برابر سیرک سرمایهداران کلاهبردار امثال کاوه، خانواده سالم را بنا کن و پاک بمان.
پدر آرش، شاید مظهر تمام خوبیها نباشد، و به قول آرش "پدر یک معذرتخواهی هم از ما نکرد و به ما عذرخواهی را نیاموخت" اما این پدر در برابر خیالبافیهای فرزندانش، واقعگرا است و میتواند با سادهترین نسخه، دوباره شکوه خانواده را برگرداند. این نسخه، همان بازگشت به «خانواده خوشهای» است. خانواده گسترده یا همان «خوشهای» خانوادهای است که پدر و مادر و فرزند، به همراه بستگان تعریف میشود و آنها تمام مشکلات خود را میان خودشان حل میکنند. در این نوع از خانواده، پدر روحیه سرمایهداری ندارد و اهل اقتصاد خرد است، و درنتیجه روحیه مشارکت و تعاون و کار، در این خانواده قوی است.
در مقابل این، خانواده خود آرش، از سنخ خانواده «هستهای» است؛ خانوادهای که اگرچه شامل پدر و مادر و فرزند است اما صرفاً کنار هم هستند و ممکن است مرگ یا طلاق و مسائل اقتصادی و... آنها را از هم جدا کند.
«خانواده هستهای بی ساختار» هم به این معنا است که پدر و مادر و فرزند، وجود دارند، اما خیانت و اختلاف و شکاف نسلی هم وجود دارد. درواقع همهٔ حریمها و حدومرزها، درهمتنیده شده و در اینجا زن و یا مرد برای اینکه فردیت خود را در برابر آسیبهای اجتماعی حفظ کنند، مجبور به دروغگویی، مخفیکاری، خیانت، پشتهماندازی و... هستند.
همچنین خانواده سنتی در ایران که مساوی با تعالیم مذهبی است، نوعی تصویر «دیگری شده» در سینمای چند سال اخیر یافته است، یعنی سنت، مترادف شده با جادو و خرافه. و از آنسو خانواده مدرن، همردیف شده است بااخلاق و پیشرفت. و سالها اینگونه تبلیغ میشد که اگر میخواهید موفق باشید، آموزههای سنتی و دینی را کنار بگذارید!
به تعبیری، خانواده سنتی، و خصوصاً پدر، در سینما نقد نشده، بلکه سرکوب و نفیشده است.
حال، در فیلمهایی مانند بدون قرار قبلی و «بعد از رفتن» و... بهنوعی یک تلاش محترمانه است برای بازپسگیری حرمتِ دریغشده مقام پدر از سینمای غرب و برخی آثار اجتماعی ایرانی.



